بدنه ای درفرهنگ عامه- قسمت دوم
اصالت در سبک مهمترین چیز برای من است. اسکیت بازهایی که زیاد کپی می کنند، برای خودشان اسکیت نمی کنند
– رادنی مولن، اسکیت باز حرفه ای در کتاب فری استایل فانتیکس/1986
“استایل”(سبک) شاید خوانا ترین وجه مشخصه خرده فرهنگ باشد، در واقع ساز و کار های “سبک” تضمین می کند که نمودهای بدنی و حالت های پیکری درون خرده فرهنگ، هرگز بی طرفانه و خنثی نیستند. هر چند سبک در خرده فرهنگ لزوما نمی تواند با مقاومت یا مخالفت مساوی پنداشته شود. در واقع خرده فرهنگ های کنش محور به طور قطع از رسوم قراردادی انتقال پذیر برخوردار هستند که امکان دارد همین عنصر مسبب سر سختی شان باشد.
“استراتن” در کتاب “گلدر اند ثورنتن” در سال 1997، و در مطالعه اش درباره خاستگاه های خرده فرهنگ های موج سوار و دوچرخه سوار در ایالات متحده بعد از جنگ دوم جهانی، اشاره می کند به تفاوت بین برخاستن خرده فرهنگ از بستر فرهنگی و برخاستن از بستر کالاشدگی و مصرف گرایی، به این ترتیب خرده فرهنگ ها بر اساس خاستگاه هایشان با یکدیگر تفاوت ماهوی دارند. “استراتن” سپس توضیح می دهد که فرهنگ عامه بیشتر پذیرای خرده فرهنگ های برخاسته از مصرف گرایی است و این به خاطر مشابهات مصرف گرایی و سرمایه داری آنهاست.
در پرتو تحقیق “استراتن” این نکته جالب دیده می شود که در حالی که جامعه خرده فرهنگ اسکیت بازی را پذیرفته است، برخی اسکیت بازها در برابر کالاشدگی سبک زندگی شان مقاومت می کنند. در همان حال که اسکیت باز ها حضور دارند و افسانه ای از تن آسایی و فراغت را نمایش می دهند که سرمایه داری طبقه متوسط برای آن سر و دست می شکند. مقاومت و نمایش طغیان گرایانه بدن اسکیت باز به طور ظاهری توسط فرهنگ عامه نفی می شود که در حقیقت همان جاذبه مواد مصرفی اسکیت بازی است که در اثر مجاورت، از خرده فرهنگ اسکیت باز به فرهنگ عامه توسعه داده شده است.
این مسخرگی زمانی کامل می شود که بدن اسکیت باز پوشیده شده است با لباس ها و کفش ها و وسایل پر از نشان های تجاری شرکت ها، و همه شان برای سبکی از زندگی بازاریابی می کنند که قابل خریداری شدن نیست و فقط می بایست با آن اسلوب مصرف زده و مصرف گرایانه زندگی کرد.
بدن اسکیت باز
“اسکیت باز ها فرهنگی کاملا متفاوت از هنجارهای جوامع جهانی دارند. ما متفاوت لباس می پوشیم، ما زبان خودمان را داریم، اصطلاحات خودمان را به کار می بریم، و با قوانین خودمان زندگی می کنیم.” – نقل از ژورنال “جامعه شناسی ورزش”، 1995
خرده فرهنگ اسکیت بازی و اسکیت بازها، با کمی تغییرات منطقه ای، نسبتا یک گروه هم جنس هستند.علی رغم وجود ملاحظات مصرف گرایی و کالا شدگی فرهنگی، اسکیت بازها هنوز هم گروهی قابل تشخیص هستند، که در دسته بندی های مختلف اجتماعی از قبیل سن، طبقه اجتماعی، نژاد و جنسیت ،طبقه بندی می شوند.
اکثریت اسکیت بازها جوان هستند و از 8 تا 30 سال سن دارند. توسعه اسکیت بازی به عنوان یک صنعت و به عنوان یک ورزش به این معنی است که بسیاری از اسکیت بازها اکنون در سالهای بیست تا سی سالگی شان هستند. هرچند جاذبه اسکیت بازی به عنوان ورزش به مقدار زیادی برای نوجوان ها بیشتر است و در عین حال بسیاری از اسکیت بازهای قدیمی تر زمان کمتری برای فراغت و مقاومت کمتری در برابر ضرب دیدگی ها و دررفتن مفصل هایشان در اثر اسکیت بازی دارند.
اسکیت بازها نوعا به صورت گروه های هم طبقه و خویشاوند دیده شده اند اما این موقعیت به محیط بزرگتر اجتماعی-اقتصادی ای که خرده فرهنگ خود را در درون آن می یابد، وابسته است.با وجود در دسترس بودن وسایل استفاده شده و دست دوم برای اسکیت بازها، واقعیت این است که اسکیت بازها می بایست از طبقه متوسط رو به بالا باشند برای اینکه بتوانند از عهده خرید لوازم و وسایل اسکیت بازی برآیند. “کلاپر” در کتابش در سال 2000 اذعان می کند که وضعیت طبقاتی اسکیت بازها با گرافیتی در کیپ تاون آفریقای جنوبی در ارتباط بود.
اسکیت باز ها به طور سنتی به عنوان یک گروه متنوع نژادی دیده شده اند، به طور خاص در ایالات متحده، جایی که اسکیت بازی از آنجا سرچشمه گرفت، در خلال سال های دهه 1980 و 1990، اسکیت بازها عموما از پس زمینه های نژادی متنوعی بودند، بر خلاف سال های اولیه که خرده فرهنگ از دل فرهنگ موج سواری کالیفرنیایی ها بر آمده بود. در این خرده فرهنگ تنش های نژادی بسیار کم بوده و یا اصلا وجود نداشته است و احتمال دارد که این موضوع در نتیجه ی ظاهر شدن به عنوان یک ورزش حرفه ای و دارای تشکیلات شدن در این اواخر بوده باشد.
در ارتباط با طبقه اجتماعی، جمعیت شناسی منطقه ای اسکیت بازها به محیط اجتماعی-اقتصادی بزرگتر وابسته است.
اسکیت بازها تقریبا همواره مردها، و یا در مواردی پسرها هستند. نشریات مرتبط با اسکیت بازی تقریبا همواره با اصطلاحات مردانه به اسکیت بازها ارجاع می دهند. در عین حالی که اسکیت بازهای مونث به هیچ رو بی جرات و دلسرد نیستند، اما عدم حضور آنان تنها گهگاهی مورد توجه قرار می گیرد و تلویحا از غیبت آنها چشم پوشی شده است. رسانه های مرتبط با اسکیت بازی به برجسته سازی انحصاری مردان در تصاویر، مقالات و افراد مرتبط با اسکیت بازی ادامه می دهند.
بیشتر از بدن
در حالی که بدن در اسکیت بازی شخصیت یافته و هویت پیدا کرده است، این وسایل هماهنگ و هم جهت شده با بدن هستند که از درون خرده فرهنگ به سمت بیرون و با ناظر بیرونی ارتباط و مراوده برقرار می کند.
چشمگیر ترین ناحیه بدن اسکیت باز، سطح زیرین تخته اسکیت است که معمولا دارای طرح ها و تصاویر گرافیکی است که به مرور و با استفاده از تخته رو به زوال می رود. این طرح ها نشانگر مدل تخته و کارخانه سازنده است، و در عین حال وضعیت خرابی کف تخته اسکیت، نشانگر سرسپردگی و تعهد اسکیت باز به اسکیت بازی است. سبک طرح های گرافیکی و رنگ بندی آنها، گرایشات مد روز را دنبال می کنند، به همین ترتیب ابعاد تخته اسکیت مشخصا از دهه 1980 تا به امروز رو به کاهش داشته است. تاثیرات این طرح ها که پس زمینه ها و تصاویر ترکیب شده با تکنیک ها و افکت های متنوع هستند، کاملا پست مدرن است. سطح زیرین تخته اسکیت و طرح های گرافیکی آن به مرور استفاده شروع به تخریب شدن می کند و اسکیت باز ها اغلب با استیکر ها و چیزهایی از این دست، تخته را به سلیقه خودشان تزیین می کنند.
پس از تخته اسکیت، کفش، مشهود ترین چیزی است که بدن اسکیت باز را مزین کرده است. کفش اسکیت بازی، مانند تخته اسکیت در انواع مدل های حرفه ای و با مارک های مشهور و در تطابق با تصویر ارائه شده از اسکیت باز حرفه ای در رسانه های مرتبط، در دسترس است. کفش نیز مانند باقی پوشاک اسکیت باز از گرایش های مد روز در طراحی، ساختار و رنگ بندی پیروی می کند. صنعت تولید و بازار فروش کفش اسکیت بسیار عظیم هستند. خرید کفش اغلب هزینه بیشتری از خرید تخته اسکیت دارد. اسکیت بازهایی که آرزو دارند توجه ها را به خود جلب کنند و از خودشان تصویر بسازند، اغلب نیازی ندارند که از توجه به کفش فراتر بروند.
وسواس بر روی کفش در نزد اسکیت بازها ممکن است ارتباط داشته باشد با اهمیت دادن به نقطه تماس بین بدن و تخته اسکیت، که لزوم توجه به انرژی جنبشی ای است که در پاها و نه در عقل مستقر است.
به همین ترتیب شلوارهای بگی، تی شرت های متنوع، کلاه های لبه دار مختلف یا انواع دیگر سرپوش ها، در زمره پوشاکی هستند که توسط اسکیت بازها پوشیده می شوند.
“سبک من بیانیه نیست و فقط برای من کاربردی است.. من شلوار جین های جادار احتیاج دارم برای اسکیت بازی و دوچرخه سواری، برای اینکه احتیاج داری پاهات رو به اطراف تکون بدی. من لباسهایی می خوام که این کارا رو باهاش بکنم. من نمیتونم لباس هایی رو بپوشم که فقط توشون خوش تیپ باشم.” (نقل از کتاب “استایل سرفینگ، در هزاره سوم چه بپوشیم” نوشته “تی. پالیموس” سال 1996)
قابل استفاده بودن پوشاک در توسعه سبک اسکیت بازی، یا مطابق نظر “هبدایگ” در سال 1979، توسعه قبیله های هم سبک، نقش مهمی را بازی کرده است. مطابق تحقیق “هبدایگ در سال 1979، سبک متمایز و خرده فرهنگ اسکیت بازی خودش را از میان لباس، منظر، صدا و اجرا، اشکار می سازد. سبک به بیان و ابراز آشکارا و انفرادی ی تعلق به یک گروه خاص داشتن، توسط بدن های مجزا، این اجازه را داده است که منسجم و به هم پیوسته شوند و مورد تصدیق قرار گیرند. هر چند “هبدایگ” در نشان دادن پست مدرن بودن شیوع و برتری اسلوب اسکیت بازی به عنوان زبان، موسیقی، طراحی و مد، که مختص خرده فرهنگ های دیگر هستند، ناموفق بوده است. اسکیت بازی و اسکیت باز در دهه 1970، به مانند یک “پیاده رو سوار” شخصیت یافته بود که تنها زمانی اسکیت سواری می کند که موج در دریا برای موج سواری وجود ندارد. در دهه 1980 موسیقی پانک و هوی متال و اسلوب پوشش شان با مد لباس های نئون رنگ آن روزگار به رقابت برخاستند، دهه 1990 سالهای حضور مشخصه های سبک هیپ هاپ، هنر گرافیتی و موسیقی رپ در شکل دادن به شخصیت صحنه اسکیت بازی بود، و اکنون در آغاز قرن بیست و یکم اسکیت بازی در منظر بیرونی ی دیداری و شنیداری اش، ساده، موثر، حداقلی و تکنیکی تر شده است و در عین حال شاهد گرایش به گذشته در زمان حال و ظهور مجدد سبک ها و مد های دهه هشتاد و دهه نود، بوده است.
فقط بدن
“مسی” در کتاب “اسکلتون اند ولنتاین” در سال 1998 پیشنهاد می کند که فرهنگ ها و خرده فرهنگ های جوانان در روابط و شرایط مقیاسی و در ترکیب کردن مفهوم در جوهر آن خرده فرهنگ ها، شناسایی شوند. این روش در هموار ساختن دشواری ها در تحلیل کردن بدن ها به عنوان زمینه خرده فرهنگ ها، که اساسا پست مدرن هستند، کارآمد و صحیح به نظر می رسد.
اسکیت بازی و بدن ای که در حال اسکیت بازی است، با تعریف شدن کامل و به دنبال آن با تحلیل تام و تمام، ضدیت می کند. همانطور که کنش های بدن نمی توانند برای شرح کامل و یا بیان خرده فرهنگ، استفاده شوند، و همینطور زمینه کنش ها با بی قاعدگی پست مدرن تغییر می یابند. اسکیت بازی در برابر بیرون کشیده شدن از وجود کنش محور اش، و از جایی که رموز خرده فرهنگی از درون عامل بدن سرچشمه می گیرند.، مقاومت می کند. تحرک بدن می تواند تقلید و مستند شود، سبک پوشش می تواند کپی شود و تجهیزات و زمینه کنش می توانند تکرار شوند، اما ناخودآگاه و ذهن قابل تکرار نیستند.
ساز و کار حرکتی و نمایشی یک بدن در حال اجرای “اولی”- ساده ترین حرکت پایه ای در اسکیت بوردینگ – می تواند در روابط علمی، تحلیلی و توضیحی به راحتی شرح داده شود، اما نسبت به بدنی که این کنش را اجرا نکرده است، همواره نا تمام خواهد ماند. زیبایی و جذابیت یک بدن پست مدرن در حال کنش درون خرده فرهنگ پست مدرن، در عدم حضور فهم و ادراک به عنوان عامل بنیادین در تحسین اقامت در درون این خرده فرهنگ است