ریش آقای پلیس نیمهکاره است
به عقیدهٔ نویسنده می توان روزی را متصور شد که دسترسی به هنر یا ادبیات بشری( آثاری که توسط انسان و به قصد بیان و ارتباط انسانی خلق شده باشند) به امتیاز مخصوص طبقه ای ویژه از جامعه بدل گردد در حالی که اکثریت نیروی فرودست جامعه، زمان فراغت خود را با کمال میل به مصرف محصولات فرهنگی-سرگرمی-هنری ساخته و پرداخته توسط ماشین ها بگذراند. کافی است در نظر داشته باشیم که در حال حاضر دسترسی به خوراک و پوشاک اُرگانیک و طبیعی برای اکثریت فرودست جهان نه مقدور است و نه حتی مورد مطالبه! این در حالی است که استفاده از خوراک ، پوشاک و مسکن واقعا اُرگانیک یا دست ساز به یکی از امتیازات لوکس و گرانقیمتِ خواص در دهه های اخیر مبدل گشته است. اما این افق ویرانشهری و توصیف بدبینانه دلیل خوبی برای پشت کردن به یک پدیدهٔ علمی- اجتماعی و فرهنگی نیست. بدین سبب سعی شده در مطلب زیر نگاهی گذرا و کوتاه به تاریخچهٔ هوش مصنوعی و ارتباط آن با خلاقیت داشته باشیم.
آیا ماشین هوشمند است؟ مثلا هیکوری، آن مرد حلبی که طی ماجرای داستانیِ «جادوگر شهر اوز» دوروتی را در ماجراجویی اش همراهی میکند. یک موجود ساخته شده از قطعات حلبی که به گفتهٔ خودش از فقدان «قلب» در رنج است. ماشین حسابگرِ پاسکال در قرن هفدهم چطور؟ ماشینی که هم اکنون بیش از چند قرن است که میتواند بسیار سریع تر از بشر، نتیجه عملیات حساب را به دقتی قابل ملاحظهای به دست بدهد. همین حالا که مشغول مطالعهٔ متن حاضر هستید نیز با احتمال بسیار بالایی یک ماشین هوشمند در برابر چشمان شما میدرخشد!!! در این مطلب سعی بر آن است که به تجربیات هنری ماشین نگاهی داشته باشیم و در عین حال با یک نمونهٔ زودهنگام آن آشنا شویم.
ارتباط هنر و ماشین یک ارتباط تاریخمند و چند جانبه است و مطالعه در بارهٔ آن خود زمینهای است تخصصی و گسترده. کسانی که با تاریخ هنر، به ویژه هنر عکاسی آشنایی دارند میدانند که در دوران ظهور دوربین عکاسی مباحث زیادی بر سر استفاده از آن به هدف خلق اثار هنری در جریان بود. آیا یک عکس هم اثر هنری است؟ یا هنر فقط آن چیزی است که انسان بتواند با دست خود و به ضرب تکنیک و شناخت دیداری باز افرینی کند؟
امروزه حضور ماشینلرنینگ(ML) و هوش مصنوعی (AI) در هنر و سرگرمی به شکل بیسابقه ای افزایش یافته است. پروژه هایی عظیم از جمله دال-ای از اوپناِی-آی یا میدجرنی، استِیبِل دِفیوژن، دریم، نایتکافه ، لئوناردو و … همگی با صرف سرمایههای هنگفت رو به گسترش و جلب کاربران در حجم انبوه هستند. بسیاری از این پروژه ها قابلیت خلق تصاویر، خلق نمایشنامه، برنامهنویسی خلاقه، داستان نویسی، تدوین، ساخت انیمیشن، آهنگسازی ، تنظیم و … را در خود جای داده اند. اما تاریخچه هوش مصنوعی در هنر و ادبیات به کوتاهی یک یا دو دهه نیست بلکه در واقع به اواسط قرن بیستم بازمیگردد، زمانی که محققان شروع به آزمایش ماشینهایی کردند که قادر به خلق آثار تصویری یا متنی ازخود بودند. در دهه های 1950 و 1960، هنر دیجیتال به عنوان شکل جدیدی از بیان هنری ظهور کرد. پیشگامان اولیه، مانند بن لاپوسکی یا مایکل نول یا بعدها، هنرمندانی مانند وِرا مُلنار و فریدِر ناکه پتانسیل انتخاب تصادفی و الگوریتم ها را برای ایجاد ترکیبات انتزاعی کشف کردند.
با ظهور پردازش طبیعی زبان و یادگیری ماشینی، هوش مصنوعی در تولید نوشتار خلاق به طور فزاینده ای پیشرفت کرد. در دهه 1970، اولین رمان کامپیوتری، “ریش آقای پلیس نیمهکاره است” توسط راکتر– یک برنامه هوش مصنوعی که توسط ویلیام چمبرلین و توماس اتر توسعه یافته بود- منتشر شد. از آن زمان به بعد برنامه های هوش مصنوعی متعددی برای نوشتن شعر، نثر و حتی مقالات خبری توسعه یافته و برای دهه ها مشغول به کار هستند. بنا بر روایت غالب که از طریق جریان رسمی اخبار و وقایع قابل پی گیری است، گویا کتاب فوق اولین متن بلند و منتشر شده توسط یک ماشین است.
در زیر ترجمهای از مقدمهٔ کتاب را میخوانید:
این کتاب ، به استثنای مقدمهٔ حاضر ، به کل توسط کامپیوتر نگارش شده است. البته کتاب از نظر املایی توسط یک انسان تصحیح شده است اما نه ویرایش. این واقعیت که یک کامپیوتر باید به نحوی فعالیت های خود را به ما منتقل کند و این که اغلب این کار را از طریق دستورالعمل های برنامه ریزی شده به زبان انگلیسی انجام می دهد، نشان می دهد که ممکن است بتوانیم به روشی برنامهنویسی کنیم که خود کامپیوتر قابلیت تصمیم گیری برای اتخاذ زبان مورد نظر خود را داشته باشد. یک زبان مشترک “به خودی خود” همانطور که باید باشد. در نمونه حاضر، ویژگیهای ارتباط از خود ارتباط با اهمیت تر است . به عبارت دیگر، آنچه کامپیوتر می گوید، در مقایسه با این واقعیت که آن را به درستی بیان می کند، در درجه دوم اهمیت قرار دارد.
کار کامپیوتر ها [همانطور که از نامشان پیداست] محاسبهگری است. آنها به گونه ای طراحی شده اند که در چند ثانیه (یا میکروثانیه) آنچه را که انسان برای رسیدن به آن به سال ها یا قرن ها تلاش محاسباتی هماهنگ نیاز دارد، انجام دهد. آنها ابزارهایی هستند که ما برای انجام برخی کارها استفاده می کنیم. با در نظر گرفتن این موضوع، این سوال پیش میآید که چرا یک کامپیوتر میتواند بی نهایت و به زبان انگلیسی کامل درباره «هیچ» صحبت میکند؟ چرا آن را طوری ترتیب دهیم که هیچ کس نتواند از آنچه قرار است بگوید اطلاع قبلی داشته باشد؟
چرا؟ صرفاً به این دلیل که خروجی تولید شده توسط چنین برنامهنویسی میتواند جذاب، طنزآمیز و حتی از نظر زیباییشناختی دلپذیر باشد. نثر، روشی معمول برای انتقال تجربه واقعی یا خیالی نویسنده است. اما، هرچند عجیب و غریب به نظر میرسد، فرض کنید آن عامل را از نثر حذف میکنیم: فرض کنید به نحوی ترتیب تولید نثری را بدهیم که به هیچ وجه مشروط به تجربه بشری نباشد. چطور چیزی خواهد بود؟ چه شکلی خواهد بود؟ به راستی آیا ما می توانیم چنین چیزی را تصور کنیم؟ نگاهی اجمالی به صفحات بعدی به این سوالات پاسخ خواهد داد.
به نظر می رسد روش نسبتاً خسته کننده ای برای تولید “نثر ماشینی” وجود داشته باشد، که یک کامپیوتر می تواند با سرعت زیادی انجام دهد، اما همچنین ممکن است با نوشتن هزاران کلمه منفرد و دستورالعمل های ساده که منعکس کننده هستند (اگرچه زمان زیادی طول می کشد) تلاش شود. جنبه های خاصی از نحو بر روی برگه های کاغذ، دسته بندی آنها به شیوه ای سیستماتیک، انداختن تاس برای به دست آوردن یک عدد تصادفی، و سپس حرکت در میان انبوه این تکه های کاغذ به روشی مطابق با مجموعه ای از قوانین دلخواه، انتخاب یک برگه از شمع الف، لغزشی از شمع ب، و غیره و بدین وسیله جمله ای را می سازد. آنچه در واقع بر روی کاغذ از هر توده معینی بود، بی ربط بود. قوانین شمع مورد نظر را مشخص می کند. این قواعد فرضی مشابه دستور زبان یک زبان هستند. در مورد برنامه فعلی ما که راکتر نام دارد، زبان انگلیسی است. (این نام منعکس کننده محدودیت کامپیوتری است که ما در ابتدا برنامه را روی آن نوشته بودیم. این نام فقط نام فایل هایی را که طول آن بیش از شش کاراکتر نباشد را می پذیرفت. Racter کوتاه کردن منطقی منطقی به نظر می رسید.)
راکتر که به زبان بیسیک کامپایل شده روی یک پردازشگر Z80 میکرو با ۶۴ کیلو بایت رم نوشته شده است، افعال خاص و عام را با هم ترکیب می کند، مفرد و جمع اسامی عام و خاص را چاپ می کند، جنسیت اسم ها را تشخیص میدهد ، میتواند وضعیت متغیر را به صورت تصادفی تعیین و توصیف کند و “چیزها” را انتخاب نماید. این چیزها می توانند کلمات منفرد، بند یا شکل جمله، ساختار پاراگراف، در واقع اشکال کل داستان باشند. به این ترتیب، یک قابلیت ویژه دارد و آن وارد کردن قوانین زبان انگلیسی به پردازشگر کامپیوتر است. بدین ترتیب، برنامه نویس تا حد زیادی از مسیر مختص خروجی سیستم حذف می شود و این خروجی دیگر یک فرم از پیش برنامه ریزی شده نیست. در عوض، کامپیوتر به خودی خود خروجی را تشکیل می دهد. آنچه کامپیوتر «شکل میدهد» به آنچه در فایلهایش مییابد بستگی دارد، و آنچه میتواند پیدا کند، طیف بسیار گستردهای از کلمات است که به شیوهای خاص دستهبندی میشوند که شاید ماان را دستور زبان بنامیم. چیزی که به کامپیوتر میگوید چگونه کلمات را کنار هم بچیند. از ویژگیهای مهم این برنامه، توانایی آن در هدایت کامپیوتر به حفظ متغیرهای تصادفی انتخاب شده (کلمات یا عبارات) است که پس از تولید یک بلوک نثر مشخص، یکباره یا چند باره ظاهر میشوند. این موضوع باعث میشود تا رشتهای از مباحث شکل بگیرند و آنچه در ابتدا به منظور تفکر منسجم در سراسر نسخه برنامه ریزی شده ا توسط کامپیوتر اجرا گردد ، به طوری که پس از اجرای برنامه، خروجی آن نه تنها جدید و ناشناخته ، بلکه ظاهراً متفکرانه است. این “فکر کردن” دیوانه کننده است، من به شما اجازه می دهم، اما “فکر” است که به انگلیسی کامل بیان می شود.
بیل چمبرلین
شهر نیویورک
مارس 1984
ریش آقای پلیس نیمهکاره است :دانلود کتاب:
هنر تولید شده توسط ماشین طی دودههٔ اخیر پیشرفت چشمگیری داشته است و ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی قادر به خلق آثار هنری بصری خیرهکننده هستند.ظرف سال های گذشته، به عنوان مثال، الگوریتم دیپلرنینگ گوگل عکس ها را به تصاویر انتزاعی و خیرهکنندهای تبدیل می کند، در حالی که با تغییر و سیستم پردازش داده ها می توان سبک یک اثر هنری را با محتوای اثر هنری دیگر ترکیب کرد. شبکههای مولد رقابتی (GAN) میتوانند تصاویر کاملاً جدیدی تولید کنند یا از سبک های موجود تصاویر بشری یا الگو های طبیعی تقلید کنند.
نا گفته پیداست که هنر و ادبیات تولید شده توسط هوش مصنوعی سوالات زیادی را در مورد نقش فناوری در خلاقیت و ماهیت هنر مطرح می کند. برخی استدلال می کنند که ماشین ها هرگز نمی توانند واقعاً خلاق باشند زیرا آنها فاقد آگاهی و تجربیات ذهنی یا تجربهٔ زیسته هستند. برخی دیگر استدلال میکنند که هوش مصنوعی میتواند ابزاری ارزشمند برای هنرمندان و نویسندگان باشد تا راههای جدیدی برای بیان خود و جابجایی مرزها ارائه دهند. علیرغم تمامی این مباحث مهم، واضح است که هوش مصنوعی می رود که نگاه انسان و جامعه به هنر ، ادبیات، خلاقیت و بیانگری را دستخوش تغییرکند. همانطور که فناوری به تکامل خود ادامه می دهد، می توانیم انتظار نوآوری های غیرمنتظره تری را در رابطه با نسبت هوش مصنوعی و خلاقیت داشته باشیم.