سرچشمه جهان
در صورتی که تمایل به دیدن نقاشی یک کُس عریان ندارید این صفحه را ببندید.
دبورا دورابرتی، هنرمند اهل لوکزامبورگ، در ماه می سال ۲۰۱۴ با پیراهنی طلاییرنگ و براق به موزهٔ اورسای پاریس رفت و در برابر تابلویی از گوستاو کوربه با نام «سرچمشهٔ جهان» برزمین نشست ، دوپایش را باز کرد و واژن خود را در حالت گشوده به نمایش گذاشت.
این اثر اجرا(پرفورمانس) که از طرف هنرمند با عنوان « آینه ای در برابر سرچشمه» نامگذاری شده است ظرف کمتر از چند ثانیه با برخورد محافظان امنیتی موزه مواجه گشت. محافظین در ابتدای امر تلاش داشتند تا واژن هنرمند را بپوشانند و از دیده شدن آن جلوگیری نمایند، در حالی که تابلوی بالای سر او، نقاشی یک واژن با اندازه ای به مراتب بزرگ تر و در قابی طلایی و براق بود.سرانجام با توجه به مسایل حقوقی، از پلیس خواسته شد تا این هنرمند را از موزه خارج کرده و مقدمات لازم برای شکایت مدیران موزه مبنی بر اخلال در نظم و تجاوز جنسی به حریم عمومی را فراهم آوردند.
بنا بر قانون فرانسه، و البته در صورتی که زمینه و بافت فرهنگی مکان را نادیده بگیریم، انجام چنین عملی در یک محیط عمومی نوعی تجاوز جنسی به حریم عمومی قلمداد می گردد.
در هر صورت قصد این هنرمند نه تجاوزجنسی به حریم عمومی بلکه نوعی احقاق حق در برابر نهاد های فرهنگی بود. نوعی تقابل با تجاوز به حریم فرهنگی که به شکلی نهادینه و سازمانی در حال رخ دادن است. دبورا هدف خود را «تاکید بر وجود شکافی جدی در تاریخ هنر اعلام کرده است.» از نظر وی، عدم وجود ابژهٔ مورد نظر در بازنمایی، مشکلی است که کماکان در تاریخ هنر به چشم میخورد. به عنوان مثال او اشاره میکند که کوربه یک زن با پاهای باز را به تصویر کشیده است در حالی که واژنِ او کماکان بسته و به حالت آیکونیک یا نمادین تصویر شده است، گویی اعتنا به واقعیت، در این هنر واقعگرا، به هیچ روی مورد نظر نقاش نبوده است.
هنرمند در باره اثرش میگوید:« من واژنم را نمایش نمیدهم، بلکه آنچه نقاش از نمایشش ترس یا دریغ داشته است را به نمایش میگذارم، آن حفرهسیاه را، آن چشم پنهان را، این چازم که فرای جسم، به یک ابدیت اشاره دارد. به سرچشمهء سرچشمه»
لینک به نسخه کامل ویدیو در سایت یوتیوب
در واقع تابلوی مشهور گوستاور کوربه با نام «سرچشمهٔ جهان» را که در موزهٔ اورسای پاریس و در قابی طلایی رنگ برای نمایش عمومی قرار دارد، باید از همان تاریخ خلق اثر(۱۸۶۶)، یکی از جنجالی ترین آثار در دنیای هنر به حساب آورد. علت این جنجال آفرینی اما، در حالی از نظر بسیاری از مردمان روشن است، بسیار مبهم است،. از نظر بسیاری از مردمان ،این اثر فاقد محتوا و تنها نوعی اثر نقاشی اروتیک ، بازاری یا مستهجن است. بر اساس شواهدی از طراحیهای کوربه و همینطور یافتههای یک مجموعهدار پاریسی، معلوم شده است که اثر« سرچشمهٔ جهان» در اصل برشی از یک نقاشی بزرگتر بوده که کوربه نیمه بالایی آن را بریده و نیمه پایینی را به مجموعهداری از شرق فروخته است. در واقع این «خلیل شریف پاشا»(مشهور به خلیل بِی)- مجموعه دار آثار اروتیک و جنسی- بود که برای اولین بار سفارش چند تابلوی نقاشی با محتوای جنسی را به کوربه داد. گوستاو کوربه نیز دو تابلو با نام های «لمیدگان» و «سرچشمهٔ جهان» را به وی ارائه کرد. از این میان تابلوی آخر در واقع تابلوی معشوقهء گوستاو کوربه بود و گفته میشود که نقاش، پس از جدا کردن چهره ٔ معشوقهٔ خود از پایین تنه، بخش پایینی تابلو را قاب کرده و به مشتری خود فروخته است. و سالهای سال بعد، کسی از ورثهٔ خلیل بی، آثار را به موزه سپرده است.
در هر حال نمایش تصویری تا این حد از واضحنمایی اندام جنسی زنانه، نه تنها در زمانه ای که کوربه بدان تعلق داشت، یک هنجار شکنی تلقی میشد بلکه هم اکنون نیز بعد از گذشت بیش از یک قرن نا هنجاری و حتی جرم تلقی میشود. برای مثال کتابی در سال ۱۹۹۴ به علت داشتن تصویر همین نقاشی بر روی جلدش ، از ویترین کتابفروشی های فرانسه و برخی کشور های اروپایی جمع آوری شد. در بخش آغازین همین مطلب نیز ، شما با هشداری در باره محتوای تصاویر این صفحه مواجه شدید که نشان از همین مناسبات و محدوده های قانونی دارد. دبورا دورابرتی که آثاری متفاوت با مضامین هنجار شکنانه و انتقادی را در اماکن عمومی به اجرا در آورده است در باره برخورد موزه ها و مراکز فرهنگی میگوید: « گویا از عریانی در هنر خوششان میآید،اما دوست ندارند زنده باشد. نمی فهمم اگر جرات مواجه با عریانی در دنیای واقعی را ندارید چطور چنین نمایشگاهی برپا میکنید؟» دورابرتی ادامه میدهد که « موضوع اینجاست که موزه ها کاملا استقبال میکنند اگر بتوانند از عریانی برای افزایش بازدید هایشان استفاده نمایند تا جایی که حتی گاه فیلم های پورنوگرافیک هم در موزهها به نمایش در میآیند، اما مشکل زمانی به وجود میآید که کاری مثل کار من به عنوان هنر پذیرفته نمیشود و بدین ترتیب مورد سانسور رسمی و قانونی قرار میگیرد»
اجرای دورابرتی در واقع شامل تمامی مراحل از ورود او با لباس طلایی رنگش( هم رنگ با قاب تابلوی سرچشمهء جهان) و خروج او به همراه پلیس و گارد موزه است. این تجربهٔ اجرایی آشکارا نشان گر این مساله است که موزه ها و نهادهای هنری، حتی در کشوری همچون فرانسه که طی قرون گذشته طلایه دار آوانگارد فرهنگی است، پذیرای هیچ نوع دگرگونی و وقوع هنری و انسانی نیستند، بلکه تنها ظرفیت و گنجایش مصادرهٔ افکار و ایده ها در جهت ارایهٔ کنترل شده و از پیش برنامه ریزی شدهای را دارند که به همت کیوراتورها، مدیران اجرایی ، روابط عمومیها و بازاریابان و طریق رسانه و کرد و کارهای نمایشی، معنا زادایی گشته و به سطحی از سرگرمی تقلیل داده شده باشند. قابل تصور است که این هنرمند میتوانست همین اثر را با کسب مجوز قانونی طی رویدادی پر بازدید به اجرا در آورد اما شاید شما هم با من هم عقیده باشید که به هیچ عنوان نمیتوان مشابهتی میان آنییت اجرای ناگهانی و برنامه ریزی نشدهٔ دبورا دو رابرتی و نسخه ٔ از پیش برنامه ریزی شدهٔ آن متصور شد، چرا که نقاط کلیدی این اثر شامل پردهبرداری از موضع ماموران موزه، نحوه برخورد مدیران این مرکز فرهنگی و شکل رفتارپلیس با هنرمند/انسان است . روندی که از طریق فرایند مجوز و روش های نهادی و سازمانی به طور کلی از میان رفته یا دست کم به نمایشی صرف مبدل میگشت.
اینگونه شاید بتوان نتیجه گرفت که دبورا دورابرتی نه از واژن خود، بلکه از شرمگاه نهادهای فرهنگی پردهبرداری کرده و زنندگی این سازمانها را ، در مقام بانیان فرهنگ و هنر «والا»، به نمایش میگذارد. این ارزش هنریِ نهفته در اجرایی است که از نظر بسیاری، نوعی جلب توجه فردی به حساب آمده و از نظر برخی نوعی افراط در رفتار های جنسی. نکته قابل تامل اینجاست که در فیلم های موجود از این اجرا میتوان تماشاگرانی را دید که بر خلاف ماموران و کارگزاران موزه، از این اثر حمایت کرده و آن را مورد تشویق قرار میدهند.
کلاه استودیو