ماکسیمیلیان لوس
ماکسیمیلیان ژول-کنستان لوس ( ۱۸۵۸-۱۹۴۱) نقاش پاریسی با حدود دو هزار نقاشی رنگ روغن در کارنامه هنری اش. با این حال نام او به حد کفایت در تاریخ هنر ثبت نشد. شاید از ان روی که که افکارش و اعمالش با افکار معمول تاریخ نویسان هنر زمانه همخوانی نداشت. لوس واقع گرایی بود که به نا ممکن ها میاندیشید.
او در ۱۸۷۲ اندکی پس از جنگ فرانسه- پروس و شکست کمون پاریس حکاکی بر چوب را آموخت. ابتدا با طراحی آغاز کرد و سپس به نقاشی رنگ روغن گرایش یافت. در ۱۸۷۶ به عنوان کارگر در آتلیه چاپ چوب اوژن فرومِن مشغول به کار شد و در همان دوران برای تحصیل هنر به آکادمی سویسی پیوست.
لوس در ۱۸۷۹ به خدمت ارتش در بریتانی در آمد و در سال ۱۸۸۳ از خدمت ارتش بیرون امده و نقاشی را به عنوان مشغله اصلی خود پیش گرفت.او در معاشرت های هنری خود با پونتالیسم و دیویسیونیسم آشنا شد و رفته رفته از شیوه امپرسیونیستی متداول زمان خود فاصله گرفت. او عضو جامعه هنرمندان مستقل شد و اولین نمایشگاه گروهی خود را با آنان در ۱۸۸۶ تجربه کرد. اولین نمایشگاه انفرادی لوس نیز در سال ۱۸۸۸ در پاریس بر پا گشت که شامل ده اثر نقاشی بود.
افکار و آرای لوس در سال های جوانی بر اثر تجربه زیستی او در پاریس دوران لویی بناپارت و سرکوب کومون، او را با اندیشه کروپوتکین و دیگران آشنا کرد. بدین ترتیب او رفته رفته به موج نئو امپرسیونیست ها و بعد تر پست امپرسیونیستها پیوست و با هنرمندانی از جمله کامیل پیسارو هم مسیر شد.
سفر بخشی مهم از کار و تجربه هنری لوس به حساب میامد. وی در سال ۱۸۹۲ همراه با پیسارو به لندن و همان سال همراه با سیناک به جنوب فرانسه سفر کرد و در طول سفر خود نقاشی های بسیاری از تجربیات خود در محیط های صنعتی و کارگری به تصویر کشید.
او در آثار خود توجه بسیاری به سختی کار مزدی و دنیای کارگری تحت نظم سرمایه داری داشت. فضای کار سخت کارگران معدن و کوره ها، دود و آلاینده های محیط های صنعتی همه از موضوعات مورد توجه وی بودند.
اندیشه او با نقد الیزه رکلوس در باره سرمایه داری همخوان بود . رکلوس در سال ۱۸۶۴ مینوسید:
« بربریت زمین را غارت می کند؛ او آن را خصمانه مورد استثمار قرار داد و از طرفی در جایگزین کردن آنچه از میان میبرد عاجز است و در نهایت هر گوشه را لخت و عریان و غیر قابل سکونت رها خواهد کرد. در صورتی که آدمی ،اگر به واقع متمدن باشد، خواهد دانست که منافع او بسته به منافع دیگر انسانها و در نهایت منافع تمامی طبیعت است»
چنین رویکردی در آثار ماکسیمیلیان لوس بیش از همه نقاشان هم دوره اش به چشم میخورد. نقاشی های شارلروآ و دودکشهای کارخانجات همه و همه درباره فضای ظلمانی و طبیعت ستیز صنعت سرمایه داری است.
او در سال های اولیه قرن بیستم با استفاده از خاطرات مشاهدات دوران کودکی خود آثاری نیز در باره کومون پاریس خلق می کند که از جمله آن ها می توان به « خیابانی در پاریس در ماه می ۱۸۷۱ » اشاره کردکه طی ۱۹۰۳ تا ۱۹۰۶ به تصویر کشیده شد. از دیگر آثار مهم لوس میتوان به اعدام والین اشاره کرد . این اثر در واقع ادای احترام نقاش بود به اوژن والین فعال سیاسی و صحاف انقلابی پاریسی که در زمان سرکوب و کشتار کومون تیر باران شد.
او در زمان جنگ جهانی اول اثر معروف خود با نام «دروازه شرق زیر برف» ( ۱۹۱۷) را تصویر کرد و از معدود نقاشانی بود که حتی بعد از جنگ جهانی اول هم موفق شد به نقاشی ادامه دهد و در ۱۹۴۱ در زمان تسخیر پاریس در گذشت.