پای پنجره اُوِرتُن
ابلها
مردا
عدو ی تو نیستم من
انکار تو ام(شاملو)
رابطه میان امر آرمانی و امر واقع شبیه به رابطه میان کار هنر مند و کار سیاستمدار است. شبیه به رابطه میان کار انقلابی با کار روزنامه نگار. یا رابطه میان کار مخترع و تولید کننده. کار انسان انقلابی ، کار هنرمند، کار انسان پیشرو در واقع نه دست یازی به ممکن ها و داشته ها بلکه تلاش برای تبدیل امر ناممکن به امر غیرقابلانکار است. یعنی تلاش برای تحقق آرمانی که پس پشت افقی دوردست سو سو میزند. تکاپو برای تبدیل آرمانی که ناممکن به نظر میرسد به واقعیتی که انکارش ممکن نباشد. کار سیاستمدار اما،کار روزنامهنگار اما و کار تولید کننده اما، دست یازی به هر آنچه است که قابل داد و ستد باشد. هر آنچه اکنون ممکن است و هر آنچه خریدار دارد. عرصهٔ هنر انقلابی نه عرصه هنر محبوب و متداول است ونه عرصه هنر نخبه گرا و شبکهمند روشنفکری. هنر انقلابی نه پروپاگاندای تصویری یا صوتی ایده ای انقلابی، بلکه نفس عمل انقلابی هنرمند است. هنرمند انقلابی نه هنرمندی است در خدمت یک حزب هرمی، یک تشکل هنری تولید کننده کالای رادیکال، بلکه حاصل سنتز و انقلابی درونی است.
هنرمند انقلابی ، زیرزمینی است. زیرزمینی نه از آن دست که در انتظار توجه ساکنین روی زمین نشسته، چشم به دست عروسکگردان رسانه ها دوخته تا کالای رادیکال خود را در گوش بازارتلاوت کند؛ زیرزمینی از آن دست که قوانین بازار را در هم شکند و دست عروسگردان فرهنگ غالب را از بازی خود کوتاه کند.
هنرمند پوپولیست، هنرمند بازاری با چاشنی آزادی خواهی، بنکسی صفت ، جعفر پناهی منش ، ای وی وی گرا، سوار بر موج اعتراض و عرضه کننده امر رادیکال از طریق واسطه های حافظ وضع موجود!
نه زیرزمینی این نه. انقلابی این نه. هر آنچه نمایانده میشود، هر انچه در دهانِ بوق جای میگیرد ، نمایشی است از آنچه نیست.
زیرزمینی مگر چه گلی است بر سر هنرمند؟!
هنرمند زیرزمینی هنر مند آرمانشهری است. هنرمند امیدوار به آیندهای اشتراکی، به آیندهای سالم که در آن دستان قدرت فردی از زمین و زمان اشتراکی کوتاه گشته و آدمیان حق واقعی خود را برای یک بار هم گه شده بعد از هزاره های متمادی تجربه کنند.
هنرمند زیرزمینی دشمن خصوصی سازی نیست. دشمن مجوز نیست، دشمن بازار نیست. او انکار این همه است و بر سر اصلاح این امور هیچ گفتگویی را به رسمیت نمیشناسد.
هنرمند زیرزمینی در میزگرد استوار بر زمین خصوصی سازی شده حضور نخواهد یافت. تنها هنرمند زیرزمینی است که هنرمند است. هنرمندی که با هنرش نه عرضه کننده کالایی در بازار جریان رسمی بلکه، هر آن، یک «نه»ی بزرگ باشد بر سردر این بازار.
بازار نیولیبرالیسم به فرد و خلاقیت فردی وابسته نیست. صاحب بازار هنر، همچون صاحب ابزار تولید و همچون زمیندار دوران فیودالی، نیازی به اصالت و بداعت هنری ندارند. بازار هنر تشنه محصولات ارزان تر و پر هوادار تر است، نه محصولاتی موثر تر و واقعی تر. او گرافیتی را نه برای به جا بودن اعتراضش بلکه برای قابلیت های ارایه در بازارش در آغوش میکشد. او گرافیتی را رام میکند. چاره اش چند صد دلار است و چندین دیوار مجوز دارو هزارا جوان تشنه شهرت. هنرمند زیر زمینی در طرفی دیگر اما ایستاده، از کپی آثار خود ترسی بر دل راه نمیدهد. او در دام این رقابت کور نخواهد افتاد.
در دوران برده داری ، هر برده عاصی ، با برده ای دیگر جایگزین شده و در آنی سر از تنش جدا میگشت. در دوران زمین داری هر کشاورزی که جسارت میکرد و از میزان دستمزد مستمری خویش چیزی بیشتر طلب میکرد از زمین اربابی رانده و به سرنوشتی تلخ و مخوف دچار میگشت، در دوران آغازین تمدن مدرن و ورود ماشین و ابزار تولید ماشینی، هر کارگر ناراضی به راحتی از کار بی کار شده و صدها نیروی کار گرسنه و جویای کار جای او را پر میکردند. لودیتها به سادگیِ آب خوردن سرکوب میشدند تا جایی که لودیسم رفته رفته رنگ باخت و ترس از طغیان و سرپیچی گریبان انسان دنیای امروزی را گرفت. امروز اما لودیسم از جامعه انسانی رخت بر بسته. انسانی که لای کاغذها و خیابانها و شمارهها بزرگ شده و سرپیچی را سال هاست که فراموش کرده. رباتی فرمانبر که نه به هوش مصنوعی مجهز است و نه حتی دیگر به هوش خویش متکیست.
یک چنین انسانی که موفقیت خود را در چارچوب پنجره اُوِرتُن نظاره گر است. پای همین پنجره رشد میکند، می بالد و رویا میبافد. لودیسم را به گور میسپارد.هنر را امری فرهنگی و صاحب پرستیژ می داند و هنرمند را جز در مقام تولیدکننده تاب نمیآورد.انسانی که پای پنجره اورتن قهوه اش را،چایش را، زهر مارش را کوفت میکند و به آسمان خیره میشود بی آنکه چیزی از دوردست به چشمانش امید بخشد.انسان کار ، دستمزد و پله های ترقی. هنرمند اثر ، گالری و پله های شهرت حرفهای. هنرمندی که همان قدر که رنگ شالگردن و جورابش با هم هماهنگ اند، افکار و شعارهایش با عمل اجتماعیاش نا هماهنگ است. هنرمندی که می خورد نان را به نرخ روز، حتی از کاسه همسایه.
کارن رشاد
بهار ۱۳۹۸