فرصت طلبان بینالملل
در باره تفاوت نقاشی دیواری و گرافیتی هم در این سایت و هم در کتاب گرافیتی چیست توضیحات کافی داده شده است. هدف این مطلب بیش از هر چیز اشاره ای است به یک جریان هنریِ نو و البته دیرین به نام فرصت طلبانِ بین الملل.
چند سال پیش بود که یک دلقک ایتالیایی به عنوان یکی از گرافیتی نویسان قدیم ایتالیایی میهمان موزهٔ هنرهای معاصرِ ایران بود. درست یک سال پس از مهاجرت اجباری نویسنده از ایران. همان زمانی که هنر شهری ایران تازه مورد توجه بنگاههای سیاسی-اقتصادیِ غربی قرار میگرفت و موجی از هنرمندانِ جویای نام و شهرت و پول برای ورود به دنیای گرافیتی برنامهریزی و حتی سرمایه گذاری میکردند…
تجاری شدنِ گرافیتی در ایران خیلی زود آغاز شد و پرستش نمونههای منحرف و بازاری آن( به خصوص نمونه های خارجیاش) در ایران به سرعت معمول شد. این بار از استرالیا (یادگارِ زندهٔ استعمار . تبعیدگاهِ دیرینِ دزدان و راهزنانِ قرون پیشین. کشوری که شجره اغلب سفیدپوستانش به دزدان و آدمکشان و جانیان میرسد) میهمانانی به ایران سفر کردند. این میهمانان به گفته رسانه های ایرانی و خارجی ،هنرمندان عرصهء عمومی هستند ، پابلیک آرتیست: هنر مندانی که هنر عمومی را پیشهٔ خود میدانند. البته نه هنری عمومی با نگرشِ موقعیت گرایانَِ بینالملل که برعکس هنر عمومی همچون فرصت طلبانِ بین الملل .
فینتان اسکات مگیِ استرالیایی به این دلخوش است که سوژه نقاشیهایش آدمهای معمولیاند و تصویرگرِ مردم است. او ظاهراً خود را مردمی میداند. چه ساده میشود برای هر چیز توضیحی عوام پسند ارایه داد. این البته جای بحث ندارد. چراکه نزدیک به سه قرن است که با جدا گشتنِ حریمِ خصوصی از محیط عمومی، تظاهر و وانمودهای بیرونی نیز از درونیات و باطن انسانی متمایز گشتهاند. همچون احزابی که خود را مردمی دانسته اما در عمل راهی دیگر میپویند. فینتان مگی این کار را در خیلی کشورها کرده است و اینک خوشنود است که نام ایران را هم در کارنامه خود میبرد و خود را البته اولین خارجی میداند که دست در دستان خونآلود زندانبانانِ اوین بر دیوارهای تهران نقاشی کشیده است. تبریک به شما آقای مگی . شما در کارنامه تان نقطه متفاوت و جذابی پیدا کرده اید. خیلی از همرنگانتان به شما حسودی خواهند کرد. سال ها پیش هم یک گروه موسیقی رِگه برای دولت ایران یک ویدیو کلیپ ساخت. شما خیلی شبیه آنها هستید: فرصتطلبانِ بینالملل. ما خود نمونههای بسیاری شبیه شما داریم و حتی چند تایی صادر هم کرده ایم.
فینتان مگی در زمانی که کارگران در اعتصابند و مردم زیر یوغ استبداد خارجی و داخلی قرار دارند، از این موقعیت نه به مثابهٔ «موقعیت» که به مثابهٔ «فرصت»ی برای برونریزیِ نوستالوژیِ رمانتیکِ خود- نوستالوژیِ دورانِ طلاییِ پیشهوریِ قرون وسطایی بهره میگیرد. او وقعی به صدای مردم نمیگذارد. نه چهرهٔ زندانیان سیاسی، نه چهرهٔ اعتصاب کنندگان، بلکه تصویری مبهم از یک تلقی استعماری را بازنمایی می کند.
در دوران آغازین دستیازیِ انگلیسها به نفت ایران، وقتی عدهای معترض شدند که چرا نفت ما مفت به انگلیس داده میشود، فروشندهٔ وطنفروشِ ایرانی در جوابِ منتقدان گفت که اگر من نبودم همین پول هم به شما نمیدادند. با این دیدگاه است که زیباسازی شهرداری که پیش از این توانسته بود امثال قدیانلو را لای پرزهای زبر خود پرورش داده و راهیِ فرنگ کند تا تبلیغی باشد از جمهوریتِ اسلام و مدرنیتِ دربار تهران، امروز میزبان همتای خارجیِ اوست. کسی که به گفته خودش « مردم» محورِ کارش هستند. درست است. بله او از همین مردم پول در میآورد و برای پول در آوردن کاری نمی کند جز بازنماییِ زیباییِ طبیعی کارِ انسان. هنر و تواناییِ بدیع او در کشف و تصاحب فرصتهاست و نه موقعیتها. او موقعیتها را به هدر میدهد و فرصت ها را با آغوش باز پذیراست. او نمایندهٔ نسلی نوین از ملیجک هاست که به نام گرافیتی و هنر شهری، از تناقضات وضعیتِ معاصر، از بحران ها، دیوارها و قوطی های رنگ پول در می آورد و با کشیدن نقاشیِ مردم ، بر دوش همین مردم خود را بالا کشیده و پا بر سر آنان میگذارد.
او عکس مردم را بر روی زندانی که مردم در آن اسیرند نقش میکند: نقاشی رمانتیک یا شیادی سمبولیک. در این باره توضیح بیشتر نیازی نیست. روند مصادره به مطلوب و تصاحبِ نامها ، روشها و ارزشها سالها بلکه قرن هاست که به قوت خود باقی است. در میانهٔ یک جریانِ خونینِ جنگ همیشه کسانی در پی ِخالی کردنِ جیبِ جسد ها بوده و هستند. و چه زیادند چنین کسانی. زنده باد فرصتطلبانِ بینالملل.
کارن رشاد – ۱ دی ۱۳۹۷