نسل ، آرمان ، فرهنگ

انتشار مطالب ارسالی توسط نویسنده گان میهمان تنها به علت ایجاد فضای ارتباطی برای نویسندگان با مخاطبان ما است و  متون منتشر شده توسط نویسندگان میهمان به هیچ عنوان نشان دهنده خط فکری یا نگاه کلاه استودیو نیست.

نوشته : علی راوی

۱.نسل
نسل ، همان مجموعه ای از انسان های هم سن و هم دوره را اگر در نظر بگیریم ، با یک نگاه کاملا سطحی مشخص است که وجه اشتراک هایی هر چند ظاهری ، اما عمیق دارند ، از نوع تربیت ، کلام ، پوشش ، آمال و آرمان هایشان. با رشد و ادامه ی حیات این گروه از انسان ها که نسل نامیدیم ، جامعه در دستانشان قرار می گیرد ، تریبون ها ، دانشگاه ها و دانشجو ها روزنامه ها بازار و اقتصاد.۱. حتی کلام رانندگان تاکسی و لغات جراید نیز همه در اختیار زبان این نسل قرار می گیرد. طبق یک تعریف جامع و مانع که «زبان وسیله ای برای اندیشیدن است» مسلماً این نسل با جستجو در اشیاء محیط خود ، کلماتی را به زبان خود اضافه و به علت نبود اشیاء ، لغاتی را از آن خارج می کند و با اعمال ساختارهایی چه دستوری و چه بیانی ، به یک زبان مخصوص برای بیان مفاهیم خود می رسد که این زبان همگام با نسل به زندگی خود ادامه می دهد و نماد آن می شود.
فرهنگ ، اگر با تعریفی ساده آن را مجموعه ای از سنت ها در نظر بگیریم ، انسان امروزی با مجموعه ای فرهنگی از اجداد خود روبه روست که از نسلی های مختلف عبور کرده و با زندگی موازی با زمان به این عصر و نسل رسیده است. به طور کلی این سنت ها در هر نسل دچار تغییر شده اند زیرا هر سنتی برای زنده ماندن باید دست خوش تغییر شود تا همگام با عصر بتواند زندگی کند ، در غیر این صورت مترود خواهد گشت.
هر نسل فرهنگ نیاکان خود را همواره با خود دارد و با اعمال تغییراتی ، فرهنگ مربوط به خود را در طول فرهنگ اجدادش پایه گذاری می کند و این چنین است که او با تکیه بر تاریخ خود پنجه در پنجه ی زمان رو به جلو میرود تا برای آیندگان فرهنگ اجداد بسازد

la_haine_movie_capture

۲.فرهنگ و اراده
در هر برهه از تاریخ به سبب جنگ یا انسانیت فرهنگ های مختلف بر یکدیگر تاثیر عمیقی گذاشته اند که به عنوان نمونه تاثیر فرهنگ عرب بر ایران که برای خواننده ی ایرانی ملموس ترین مثال است. فرهنگ متاثر در هنگام آمیزش اول به سراغ تشابهات رفته و آن ها را به طور کامل بازخوانی می کند و در ادامه ی این کار تشابهات دور یا به عبارتی تفاوت های کوچک را موقع وارد کردن اقتباس می کند و به درونی کردن آن می پردازد. قصد این قلم از این پاره توضیحات برای بررسی فرهنگ «هیپ هاپ ایران» در ادامه ی مقاله روشن خواهد شد.

۳. نسل دهکده ی جهانی
نسل دهکده ی جهانی نسلی است جهان شمول ، که کودکانش با مجموع قوانین و تربیت های یکسانی بزرگ شده اند ، با آرزو ها و رویا های یکسانی زندگی کرده اند ، با رفتارهایی مشابه نسبت به هم واکنش نشان داده اند ، حتی اگر ناخواسته در نظر بگیریم ، چندین فرهنگ را در خود طلبیدند و پرورش دادند. نسل دهکده ی جهانی ، نسل دود و خیابان و مترو و واکمن و آدیداس و سیاست و شرایط اقتصادی و بحران های مالی و تابو های اجتماعی.
هرچند این انسان ها از هم دور بودند اما در فضایی مشابه شروع به زندگی کردند و به وسیله ی رسانه های مردمی با یکدیگر ارتباط بر قرار کردند و بر اساس تشابهات شروع به ساخت فرهنگ خود کردند «فرهنگ هیپ هاپ»
این نسل که در خیابان بزرگ شده بود ، شادی و غم و اندوه خود را یا در خیابان و یا در کامپیوتر یافته بود ، در خیابان عاشق شده بود ، زمین خورده بود و خسته شده بود ، خیابان برای او مادر طبیعت و محل الهام بود. او در این بستر شروع به زندگی کرد. فرهنگ این نسل حاوی زبانی عامیانه و دیدگاه هایی اغلب به دور از تعمق و لبریز از روزمرگی خیابانی است.
می توان تولد این فرهنگ را در آمریکا جستجو کرد ولی ریشه های آن تقریباً فقط قابل نام بردن است ، اعم از سیاست های و دیدگاه های تبعیض نژادی در ایالات متحده و آمریکای جنوبی.
جوانان این نسل با زندگی خود ، خواسته ها و نا خواسته های خود ، نا خواسته پایه های این فرهنگ را بنا نهادند که از «ام سی» گری که به کوتاه می توان آن را خواننده ی پارتی های جوانان آن نسل نام برد ، «دی جی» که عموماً اداره ی مهمانی ها را بر عهده داشت ، «dancer» که از مجموعه ای از حرکات ابتدایی برای بروز احساسات خود استفاده می کرد و گرافیتی که توسط اسپری های رنگی جوانان نام خود را بر دیوار ها می نوشتند متولد شد.(۱)
با جلو رفتن زمان و بزرگ شدن این نسل ، ام سی ها از مهمانی ها خارج شدند و شعر های آن ها رنگ و بویی اعتراضی گرفت وحتی گاهی لحن خطابه ی مستقیم به یکدیگر را پیدا می کرد و با تحولات فرهنگ غالب آمریکا ، این فرهنگ پیشرفت تا بدانچه امروز می بینیم که بررسی هیپ هاپ آمریکا و ریشه های هیپ هاپ به مقاله ی دیگری موکول گشته است.

۴.هیپ هاپ ایران
دهکده ی جهانی شامل ایران نیز بود و جوانان این نسل از ایران که می توان از آن ها نوجوانان دهه ی هفتاد نام برد که در بحبحه ی جنگ به دنیا آمده بودند و در سیر رشد از کودکی و نوجوانی به جوانی بیننده ی وقایع بسیاری بودند ، دنبال اسم و رسمی برای خود در تاریخ ایران رفتند. در این زمان بود که هیپ هاپ کم کم به وسیله ی نوار کاست ها و نوار های ویدئویی وارد ایران شد. کوچه ها و خیابان ها محل گذراندن ساعت های زندگی جوانان بود و این نوار کاست ها اغلب از زندگی های خطرناک خیابانی و خوش گذرانی هایی می گفتند که در آمریکا هم به این صورت افسانه ای وجود نداشت. هر چند که مدرکی دال بر درک این نوار ها نیست اما همین ورودی های کم این نسل را به دنبال جستجوی این نفس که از آمریکا می آمد فرستاد و این آغاز فرهنگ هیپ هاپ ایران بود.
قصد نوشتن تاریخ این فرهنگ نیست ، بلکه هدف بررسی اقتباس فرهنگ ایرانی از هیپ هاپ و نحوه ی آمیزش این دو فرهنگ و تولد فرهنگ هیپ هاپ ایران است.
فرهنگ ایران به سبب کوله باری از تجربه های شعری و شاعرانگی که گوشت و پوست هر ایرانی است البته شاید نشود به طور دقیق ، اما با دیدی تقریبی می توان گفت که به دلیل همین زمینه و سنت و شباهت آن با ام سی بود که ظهور خواننده های این فرهنگ در بدو تولد آن به وقوع پیوست ، که با توجه به اوایل مقاله ، این نسل سنت شعر ایران و ام سی را با یکدیگر تلفیق و ایرانیزه کرد.
در پی این اتفاق زبان این قشر از جامعه بیشتر مورد توجه همه قرار گرفت ، به گونه ای که در جامعه و حتی در رسانه های دولتی جمله های «به قول امروزی ها» و «به قول جوانان» رایج گشت و از حیث زبان و بیان این فرهنگ نو ظهور در جامعه به نوعی عامیانه شد. برای روشن تر کردن بحث تغییر شعر ایران و نو سازی آن برای عرصه ی فرهنگ هیپ هاپ ایران می توان به آهنگ «بر پا» از «هیچکس» و آهنگ «ساقی» از قاف اشاره کرد که به طور واضح محل پیوند ادبیات فاخر و این فرهنگ نو پا را نشان می دهد.
با زبان ایجاد شده و ورود اندیشه از خارج از ایران به داخل این سرزمین ، جوانان که در سیل تغییرات اجتماعی زندگی می کردند و راه چاره ای در فرهنگ گذشته در مقابل قوانین حاکم بر جامعه و تابو های عقیدتی و اجتماعی نمی یافتند ،به وسیله ی تریبون فرهنگ خود شروع به اعتراض و بیان عقاید خود کردند و در طی این چندین سال چه پیشرفت های شایان توجهی که رخ نداد.
یکی از جنبه های جالب توجه این فرهنگ آن است که در مقابل فرهنگ عموم جامعه قرار گرفت ، به گونه ای که این نسل توسط پدران خود اغلب مورد تمسخر قرار گرفته و حتی به عنوان منحرف و منحط خطاب قرار داده می شدند.
یکی دیگر از جنبه های جالب این فرهنگ این است که قسمتی از این فرهنگ یعنی یکی از چهار ستون آن در ایران به شدت دچار تحریف شد ، تا سر حدی که هیچ دیدگاه درستی در مورد آن رواج نیافت و هیچ وقت به تعریف واحد و واقعی خود نرسید. این ستون چیزی جز رقص نیست. موقع ورود و اشاعه ی فرهنگ هیپ هاپ ، ام سی گری و دی جی گری با هم و شانه به شانه ی هم جلو رفتند و گرافیتی از بدو تولد این فرهنگ در پایتخت ایران نفس می کشید ، اما با گذشت زمان و مورد توجه قرار گرفتن فرهنگ توسط جامعه ، پیش از آن که رقص واقعی در خیابان شکل بگیرد ، مورد توجه سود جویان قرار گرفت که از علاقه ی نوجوانان و جوانان به این فرهنگ سواستفاده کردند و با برگزاری کلاس های با عنوان رقص هیپ هاپ ، رقصی بی ریشه را که فقط در بعضی از کلیپ های تجاری درجه دو و سه آمریکا به نمایش گذاشته می شد ، اشاعه کردند و از آب گل آلود ، ماهی اقتصادی صید کردند.

ravi

۵.فلسفه ی فرهنگ هیپ هاپ و وضعیت آن درفرهنگ هیپ هاپ فارسی

صبح بیدار شدن ، تلویزیون دیدن بعد از صرف صبحانه ، دود و بوق و صداهای وحشتناک قرن 21 ، مشکلات اقتصادی ، نبود کار ، وقت گذرانی های خیابانی ، دعواهای خیابانی ، ارزش های پوچ و پوشالی ،سیاست و دروغ و فحشا و پول ، همه و همه انسان سردرگم را به سمت زندگی در لحظه سوق می داد ، زیرا چیزی برای از دست دادن نداشت و هیچ چشم انداز خوبی از آینده نمی دید. به دلیل فشار ها و کنترل های بازو های قدرت جامعه ، این نقطه آغاز فلسفه ی فرهنگ هیپ هاپ است: زندگی انسان قرن 21 در لحظه و حس های او در لحظه و دیدگاه او در لحظه. چون قرن 21 قرن تناقض است ، انسان های آن هم حاصل همین تناقض اند. به عنوان مثال ام سی ها در آهنگی خود را مدافع صلح و برادری می دانند و در آهنگی دیگر به ام سی دیگری حمله می کنند و به این شکل تناقض و بودن در تناقض و نشان دادن تناقض در لحظه بخش اصلی این فلسفه است.
حال اگر بخواهیم کم کم وارد فرهنگ هیپ هاپ ایران شویم دچار مشکل خواهیم شد ، زیرا تا به حال هیچ کتابتی در مورد این فرهنگ صورت نگرفته و همانند بخش های گذشته ی مقاله بهترین منبع برای بررسی این فرهنگ ، بررسی زندگی اعضای چهار ستون این فرهنگ( که در واقع می توان به سه ستون اصلی اکتفا کرد) و بررسی آثار این افراد و مخاطبان این فرهنگ است که قبل از این انجام وظیفه باید مسئله ی هنرمند و تعهد روشن شود.
اگر ما اعضا این چهار ستون را هنرمند بنامیم این سوال پیش می آید که کسی همانند علیرضا جی جی در مقایسه با بهرام می توان هنرمند خطاب کرد؟
جدا از بحث های تخصصی هر کدام از هنر ها ، هنر به معنای لغوی و تئوریک ، راهی برای بیان یک مفهوم است ، به عبارتی دیگر «هنر مجموعه ای از فرایند های انسانی است که در جهت اثر گذاری به عواطف و احساسات و هوش انسانی و یا به منظور انتقال یک مفهوم خلق می شود». از این دیدگاه هر هنرمندی که در تعریف بیان شده جای بگیرد باید یک معیاری برای سنجیدن درست از غلط در آن نهادینه شده باشد که «تعهد» نام دارد.تعهد را می توان ارتباط هنرمند با جامعه ی خودش نام نهاد به گونه ای که هر هنرمند برای بر طرف کردن عقده ای یا مرتفع کردن مشکلی دست به کار می زند و یا می خواهد چیزی زشت را به زیبا تبدیل کند و مهمترین قسمت این نحوه ی نگرش مخاطب است که چه می خواهد؟(در مقالات بعدی به این پرسش با دیدی نقادانه پاسخ داده خواهد شد). اما غرض از بیان این مفاهیم گفتن این موضوع است که چون فرهنگ و انسان زاده ی این فرهنگ هر دو از آبستن اجتماع است که متولد شده اند و هنرمند متعهد کسی است که این دین به اجتماعش را بپردازد و بیانگر و نمادی و صدای از اجتماعش باشد. در این حالت نمی توان بهرام در سکوت را متعهد دانست و در عین حال به علیرضا جی جی نیز متعهد گفت. بهرام دین خود را به اجتماع ادا می کند در حالی که جی جی از خوش گذرانی ها و چیزهایی می گوید که حتی برای بورژوا های ایران نیز غریب است چه برسد به همه ی اقشار جامعه که مصرف کننده ی این فرهنگ هستند.
ما برای جستجو فلسفه ی فرهنگ هیپ هاپ ایران در میان هنرمندان متعهد خواهیم گشت.
بهرام در «بیخیالش» و «خیابون» ، قاف در «خیابونیا» ، هیچکس در آلبوم «جنگل آسفالت» و ویدئو های منتشر شده از ام سی ها ، همه و همه بر یک اصل اساسی این فرهنگ نا نوشته انگشت می گذارند: «خیابان»
بستر رشد نوجوانان و جوانان ، جایی که دنبال اسم ورسم می روند ،بزرگ می شوند و تربیت می شوند ، جایی که زمان زیادی را سپری می کنند و به مراتب می شود گفت که در آن زندگی می کنند و «لحظه»های خود را یکی یکی از پس هم رد می کنند

زندگی در لحظه و ارزش ننهادن بر دنیا و آینده در عرفان ایرانی توسط چند تن از عرفا ذکر شده ، همانند این بیت از مولوی:

«دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ»

و ذکر این نکته برای روشن تر شدن آمیزش این فرهنگ و مثالی برای آن است.
هیچکس:«نکته ی اصلی کلاً ، واقعی بودنه»
صحبت هایی در مورد واقعیت و بیان واقعیت را تقریبا در همه جا و حتی در صفحات اجتماعی هنرمندان نیز می توان یافت. چرا اینقدر به آن اهمیت می دهند؟
اگر از دیدی جامعه شناسانه بخواهیم به موضوع نگاه کنیم ، رسانه های ایران از اخبار تا برنامه های رادیویی پر است از حرف های خوب ، شعر هایی در مورد گل و بلبل ، ترسیم آینده ای عالی با رفاه کامل ، نوید زندگی ای عالی ، و حتی از طرفی خوانواده ها هم صحبت هایی غیر واقعی از انسانیت ، وضع انسان امروز و آینده دارند. واکنش طبیعی انسان این است که برای مقابله با یک جبهه کاری دقیقاً در نقطه ی مقابلش انجام دهد که مستقیم به قلب دروغ بزند.
آهنگ های رپ اولین نواهایی بودند که از وضع واقعی خیابان و نحوه ی دید جوانان به دیدگاه های اجتماعی و خانواده های خود سخن می گفتند و در مقابل رویاهای تبلیغاتی ، واقعیتی خالص را عرضه کردند که به قطع و یقین به دلیل ذات هیپ هاپ می توان واقعیت را عضوی دیگر از فلسفه ی این فرهنگ دانست.
بباید توجه کرد که از لغت «واقعیت گرایی»(۲) استفاده نکرده ام زیرا به عنوان مثال اگر رپ را از منظر شعرش(۳) بنگریم با چیزی رئال مواجه نمی شویم ،در کارهای اغلب هنرمندان متعهد شعر هایی حاوی رمانتیسم و سورئال میابیم ، پس مسلم و واضح است که بیان «واقعیت گرایی» یعنی قرار دادن تمام مفاهیمش در آن موضوع و پشت سر آن است که قصد این قلم این چنین نبوده است.
خیابان و زندگی در لحظه و واقعیت ، ستون های تفکری هستند که این فرهنگ بر پایه ی آن استوار است.
باید توجه داشت هیپ هاپ ، این سبک زندگی و نگرش به دنیا همیشه خود به تنهایی نمیتواند زنده بماند و همیشه نیاز به فرهنگ دیگری دارد که در ادامه ی آن به زندگی بپردازد ، که مسلماً لات منشی و عرفان نمونه های واضحی هستند که از جامعه ی ایران در رگ هیپ هاپ ایران جریان دارد. نمونه ی لات منشی از علی ساچمه در آهنگ «من و قلم »:«ما دنبال صلح میگردیم با تفکر لاتی» و نمونه ی عرفان ، آهنگ «خدا» از نوید دیوار است.
با تمام تفاسیر ، این فرهنگ نو پا که چند سالی است که از اولین دهه ی زندگی اش می گذرد و هنوز در حال کشمکش بین قسمت های تیره و تار تجاری و روشنایی واقعیت و تعهد است


۱. برای توضیحات بیشتر به مقاله ی گرافیتی چیست  رجوع شود
۲. رئالیسم
۳. در زبان فارسی لغتی به جای شعر یا به عبارتی ترجمه ی دقیق و رسایی به جای lyric نیافتم چون هنوز شعر بودن این نوشته ها به طور قطع و یقین مشخص نیست