اگر گرافیتی قانونی شود من دست از آن خواهم کشید
نوشته : کارن رشاد
هنر خیابانی پدیده ای ایستا و بی حرکت نیست .هنر شهری یک نقاشی دیواری با مجوز قبلی از شهرداری نیست. یک مجسمه در وسط یک میدان نیست که حاصل اراده خلاق یک هنر مند بوده و صرفا در محیط شهری به اجرا در آمده یا نصب شده باشد.بلکه هنری است که در معرض جامعه قرار میگیرد و در خیابان حضور پیدا می کند.بدین معنا که وارد کنش و واکنشی با شهر شده. این گونه است که بر بعضی دیوار ها میتوان لایه لایه رنگ دید.رنگ ها -نقاشی ها یا برچسب هایی که روی هم را گرفته اند.بدین طریق است که هر کسی در جامعه احساس می کند که می تواند با آن ارتباط بر قرار کند مثلا آن را نگاه کند یا آن را بکند یا پاک کندو یا روی آن رنگی بزند و حتی شاید چیزی دیگر بکشد.این گونه است که این هنر گذرا در تاریکی شب در معابر به دنیا می آید.
هنر خیابانی به تصاحب موقعیت خلاصه نمیشود.بلکه تا تغیر کاربری عناصر محیطی نیز پیش میرود .تغیر تعاریف این عناصر و از آن مهم تر تعیین محدوده های جدید شهروندی. هنر شهری در واقع دستور زبان خویش را پایه ریزی میکند
هنر خیابانی یک هنر ناخوانده است.هنری که نه دعوتتان میکند به نگارخانه ای ونه منتظر دعوت شما نشسته است. هنر خیابانی شما را در خیابان و در حال پرداختن به زندگی شهری غافلگیر میکند و تنها دو گزینه پیش روی شما می گذارد:تجربه اش بکنید یا نه.
در حقیقت این پدیده شبانه خودش را وارد حیات شهری کرده وشما خواه ناخواه آن را پذیرا هستید.به همان سادگی که بیلبورد های تبلیغاتی این کار با شما میکنند.از شما اجازه نمیخواهند بلکه پیش روی شما سبز میشوند.پوستر ها و نقاشی هایی که با سریش روی سطوح چسبانده میشوند.استیکر ها یا عکس برگردان هایی که کوچکترند .استنسیل یا شابلون هایی که با اسپری روی دیوار چاپ میشوند و حتی کار های حجم دار و انواع دیگری که می تواند وجود داشته باشد
هنر شهری با معنایی که از ان صحبت میشود یک جنبش هنری مردمی است. این هنر نه جنبش گرافیتی (استایل نویسی) است و نه جنبش مورالیسم یا نقاشی دیواری(انچه شهرداری ها یا گالری ها با مجوز اجرا میکنند).
این جنبش اینگونه اغاز شد که هنرمندانی با هنرشان به خیابان ها رفتند.این هنرمندان از پشتوانه فرهنگی دیگری میآمدند و خود را متعلق به خرابه ها و حاشیه ریل های قطار نمیدیدند بلکه متعلق به فضای شهری بودند و نگاهی هنرمندانه به چیز ها داشتند و از طرفی شاهد موازنه نا برابر قدرت در مدنیت معاصر نیز بودند.یک نوع بیان هنر مدرن در داخل جامعه شهری ولی نه در جاهای از پیش تعیین شده از قبیل گالری ها یا مدرسه های هنری.آنها مخالف چیزی نبودند جز همین نظم ساختگی شهری. این هنر تغییر نوع کارکرد فضای شهری است.شاید این عمل را بتوان حتی تعریف دوباره محدوده های مدنی نامید.گرافیتی و هنر خیابانی هر چند دو موضوع جدا هستند اما در یکی از ریشه ها با هم به قدرت گره خورده اند:واکنش در مقابل تحمیل فضای بصری طبقه حاکم و سرمایه داری.در هردوی این دو نوع هنرشهری ،هنرمند یا کنشگر در تلاش است بر لزوم بیان تاکید داشته و در مقابل زبان بصری تحکیم شده بر فضای عمومی-شهری قدعلم کند.
این کنش است که از یک رو گرافیتی و هنر خیابانی را به صورت نوعی هنر در پایه معترض جلوه گر میکند و از روی دیگر آن را به عنوان یکی از عناصر ساخت و هویت بخشی به فرهنگ شهر نشینی به ما معرفی میکند.
هیچ گاه نمیتوان هنر شهری و گرافیتی را در کنار مورالیسم(زیباسازی و نقاشی دیوار) و تاتر یا موسیقی مجاز خیابانی در یک کاسه گذاشت و به عنوان یک جنس به مخاطب ارایه داد.هیچ گاه این دو پدیده شبیه به هم (در ظاهر) را نمی توان در یک جا جمع کرد.هنر شهری کنش گر است اما مورالیسم یا نقاشی دیواری دیکته مینویسد اجازه میگیرد و محاسبه میطلبد.به همین سادگی.
بدین سبب گرافیتی و هنر خیابانی نه تنها قدمی در هویت بخشی به فضای شهری ایفا میکند بلکه امکان ناب تجربه شهروندی-شاعرانگی را پدید میآورد.اجازه مواجه با فرهنگ آلترناتیو و فضایی جدید که به واقع در لایه ای از این شهر وجود داشته است.اکنون با هنر خیابانی به خود اجازه بروز و رخ دادن در دل شهر را میدهد و ادراک زیبایی شناختی بیننده- شهروند را به کنش می طلبد. شهر مجموعه ای رویاگونه از ارقام و فن آوری و دستگاه های کنترلی و محدودیت هاست و این که مقداری چیز ناخواسته با ان اضافی شود و این نظم دیکته شده را لکه دار کند چیز بدی نیست.*
شهروند امروزی خیابان ها را در اختیار دارد. سطل های زباله را و تبلیغات زیبا را با گل ها یا زنان عریان یا پسران جوان چهره تراشیده را که عطر -لباس – ریش تراش یا چیزی شبیه با آن را تبلیغ میکنند.تمام این ها که شهروند امروزی در اختیار دارد چیزی نیستند جز محدوده دیکته شده ای که به او میگوید جای تو تا زمانی در این خیابان ها است که به همه این ها اعتقاد داشته و احترام بگذاری. این موسسات و ارگان های حاکم هستند که حق فروش فضای شهری را دارند.این همان قانون است که حکم میکند کدام تیغ یا شامپو در بزرگترین میدان شهر روی بزرگترین بیلبورد شهر به نمایش گذاشته شود و کدام مطلب در پر تیراژ ترین روزنامه کشور به انتشار برسد.بدین گونه قانون توانسته است شهر را به ماشینی بزرگ تبدیل کند. اما به قول لوکوربوزیه)۱۹۲۷(این ماشین نه ماشینی برای زندگانی بل ماشینی شده است برای بیگانه سازی و مصرف گرایی.ماشینی که ساخته شده است که نگاه زیبایی شناسانه بشریت را دستکاری کرده و در خود ببلعد.
در همین نقطه است که اهمیت هنر و از ان جدی تر هنر خیابانی زنده میشود.هنری که در نگاه اول قانون گریز و انارشیست خوانده میشود ولی در اساس بی اندازه پایبند به قوانین اصلی حیات بشری است و بدین جهت در نزاع با قانون و نظم حاکم دیده میشود. هنری که نوعی جنبش مقاومت انسان دوستانه محسوب میشود در مقابل مصرف گرایی و مصرف شدگی.اینگونه است که موزه ها و گالری ها به قدری از شهر و شهروندان دور میشوند که گویا وارد عزا خانه ای شده ای که هنردوستان با رجوع به آنجا برخدایی یا قبله ای پناه برده اند. خداوند سانتیمانتال گالری ها که گریه های آرتیست و مجموعه دار را میشنود و آنان را پاداش گرانبها خواهد داد.
اما هنر شهری به این قبله(گالری) و به آن بت های فریبنده(شهر)پشت کرده و در عمل همچو پتکی بر سر آن ها می کوبد و بساط بندگی شهروندان را اگر در هم نریزد دست کم زیر سوال میبرد.
ناگفته پیداست که هنر شهری نیز میتواند به دنبال کج پنداری های هنرمند به دام بت پرستی و قبله محوری گرفتار آید .از آن جمله است انچه در ده سال گذشته در جهان و به خصوص شبکه های اجتماعی و کتاب های پر از عکس و بدون مطلب گرافیتی به چشم میخورد. اخبار هنر شهری در دنیا که در ده سال گذشته به بازار دین فروشی تبدیل شده است و هر روزه طلاب جدیدی را به خود جذب میکند.این استفاده و روش سیستماتیک جهت بخشی و رام کردن هنر شهری که در یک دهه اخیر در مقیاس جهانی در جریان است نیز استراتژی دستگاه های مدنی در محاصره- به دام انداختن و رام کردن جوانان است .چرا که : اگر چنین جوانانی هستند… چرا ما آنها را به کار نبندیم.تکنیک شهربازی در داستان پینوکیو و خر شدن او و دوستانش از همین مصرف شدگی مدنی خبر میدهد.
آن ها از این غفلت و نادیده گرفته شدن تعریف هنر شهری و گرافیتی در لحظه ای کوچک استفاده میکنند. هنر شهری را تبدیل به یک عکس یا یک ابژه موجود و ثبت شده میکنند و با حمایت از چیزی که ضد ان هاست رفته رفته به او نزدیک شده تا طناب و بعد تر یوغ مناسب را بر گردن آن بیاندازند.
انچه صرفا در خیابان به نمایش در می آید در نظر ما هنر خیابانی نیست.هنر خیابانی حاصل تکامل نگاه هنر مند در شهر است و حاصل اجرای آگاهانه او و کنش قانون گریز او که حاوی زیبایی افزوده ای به لهجه اعتراض است.این بدان معنی نیست که هنر شهری باید نمایانگر اعتراض سیاسی و تصاویری پروپاگاند گونه باشد.بلکه هنر شهری باید خود در نفس خود اعتراض باشد.همچون یک اعتصاب. همچون پتک ابراهیم بر سر بت های قبیله اش. هنر مند شهری دستور زبان خودش را دارد و هیچ سازمان یا دستگاهی اعم از گالری یا موزه یا محیط های اکادمیک را مجاز به نفوذ در دستور زبان او نمی داند.