هنرمند شهری بودن در ایران
نوشته : کارن رشاد
گذشته از این که گرافیتی و هنر شهری بدون مجوز در همه جای دنیا به طور عام دارای سختی هایی است و این سختی ها نه تنها در زندگی فردی هنرمند ها بلکه در زندگی خانوادگی و اجتماعی ان ها مشکلاتی را ایجاد میکند اما در ایران این مشکلات به نوعی چندین برابر میشود. نگارنده معتقد است که شاید اگر بنکسی در ایران متولد شده بود هم اکنون ترجیحا در بسیج محله شان مشغول به کار بود تا در نقش یک اسرتیت آرتیست. منظور از این جمله بی احترامی به این هنرمند شناخته شده و محبوب عام نیست. بلکه سعی دارم توجه شما را به سخت بودن دو چندان اجرا و پیگیری هنر شهری در کشوری بسته چون ایران متمرکز کنم جایی که هر روزه با ده ها مشکل اقتصادی – احتماعی و شناخته شده تر از آن -حقوق بشری- مواجه است . اینجا سعی میشود به طور خاص به مشکلات گرافیتی و هنر شهری در ایران پرداخته شود. به ویژه مشکلات خود هنرمندان به عنوان جوانانی ساکن ایران با انگیزه بیان آزاد.بر نگارنده روشن است که هیچ یک از هنرمندان شهری نه علاقه و نه قصد کار سازماندهی شده سیاسی را دارند. بلکه هنر مند به هر لحاظ چیزی را از جامعه میگیرد و به جامعه پس میدهد.آن چه باعث میشود که این هنرمندان سیاسی دیده شوند برخورد و مواجه خود حکومت است.زمانی که بیان آزاد عقاید ممنوعیت میابد هر تلاش برای بیان آزاد به مثابه کنشی سیاسی دیده خواهد شد و این آغاز دستمالی شدن یک تعریف و گاه کج روی آن است. از همین دست می توان با مساله حقوق زنان اشاره کرد.جایی که حق طبیعی برابری تبدیل به یک جبهه نبرد سیاسی میشود.گویی برای عادی بودن هم باید مبارزه کرد.برای رسیدن به نقطه صفر.خواست هایی طبیعی که برای نیل به آن ها زمان و سرمایه مملکتیسالیان سال است که تباه میشود
به هر حال و با هر شکل در ادامه سعی میشود از دید کسی که از درون و از نقطه آغازین و پیشا آغازین این جنبش حضور داشته است مطالبی را خیلی به اختصار مرور کنم اما از شرح و بسط آن ها در این مطلب دوری خواهم کرد
ممنوعیت بیان
آزادی بیان چیزی است که ملت ایران بیش از ۴۰ سال و حتی شاید قرن هاست که به دنبال آن بوده و هست و جالب تر اینکه گویا سیر دست اورد های ما نزولی ست و نتیجه عکس گرفته و میگیریم.اینکه دلیل ان چیست در این مطلب – در این سایت و در اندازه دانش نگارنده نمیگنجد.اما همه میدانیم که برای نیل به آزادی بیان ده ها نوع راه را رفته ایم و کماکان میرویم. گرافیتی نیز برای بروز خود نیاز به فضای باز دارد.البته گرافیتی به عنوان یک اقدام آزادی طلبانه نیازی به فضای باز ندارد. اما فضای در این حد بسته نیز نمی تواند چیز مفیدی تلقی شود..شاید یک خصوصیت گرافیتی همین باشد که برای بیان به دنبال مجوز و عامل بیرونی برای بیان آزاد نمیگردد بلکه خود آن را پدید میآورد . به یک معنی گرافیتی کار سعی میکند در فضای بسته نیز حس باز بودن فضا را پدید اورد و به بیان بپردازد. همین اولین مشکل گرافیتی کار ایرانی را پدید می اورد.کشیدن یک خط روی دیوار می تواند فرای جرایمی از قبیل تجاوز به اموال عمومی یا قوانین شهروندی به عنوان کنشی سیاسی و سازماندهی شده تلقی گردد .چرا که در فضای بسته و عاری از آزادی بیان -خود میل به بیان و یا ارتکاب کنش بیانگری خلاف قوانین نانوشته ی ممنوعیت بیان تلقی خواهد شد.
دوربین های مدار بسته تنها چیزی هایی نیستند که هنرمند شهری ایرانی باید از آن ها فراری باشد بلکه خود شهروندان به مثابه آنتنهای مخابراتی تمام اتوماتیک و به شکل دوربین های مدار بسته ای عمل میکنند که مامور سلب این آزادی بیان هستند.
اگر بنکسی در ایران متولد شده بود هم اکنون شاید در بسیج مساجد محله شان مشغول به کار بود نه در نقش یک اسرتیت آرتیست.هنرمند شهری بودن در ایران و آلوده نشدن به ساختار ایدهعالی است که با الگوی غربی هنر شهری و دست کم الگوی رسانه ای امروز ان تفاوت های عمیقی دارد.
در شرایطی که پروژه های نقاشی دیواری تحت عنوان زیبا سازی و یا با اهداف تبلیغاتی برای شهرداری و یا برای ارگان های دیگر میتواند پول ساز و بی خطر باشد و یا در شرایطی که گالری ها میتوانند هنر مند های جوان را با لیبل استریت آرتیست در حراجی های کثیف دبی و کشور های عربی به شهرت و مکنت کافی برسانند هنرمند هایی از نسل جوان هنوز حاضرند و ایستاده اند تا به همه ی این شاهراه ها پشت کرده و هنر خود را به طور مستقل و در خیابان عرضه کنند. جایی که از سانسور و دروغ و میل به قدرت خبری نیست.یا در تعریف اصلی آن انتظار نمیرود که باشد.
ممنوعیت واردات و مصرف
موضوع مصرفگرایی موضوعی است که سالیان سال است در هر جنبشی به نقد کشیده شده است. برای مثال هیپی های دهه شصت با شعار ضد مصرف گرایی خود اولین مصرفکنندگان بازار های سرمایه داری فروش مواد مخدر و یا برای مثال ماشین فولکس واگن بودند. به همین ترتیب هم گرافیتیکار ها در عین تصویر ضد مصرفی و مبارزی که دارند اولین مصرف کنندگان کالاهایی به شدت مصرفی از جمله مارکر ها – تی شرت ها -اسپری های رنگ ( افشانه ها) هستند.ممنوعیت ورود اسپری های رنگ خارجی به ایران از مشکلات هنرمندان گرافیتی شناخته میشود و کیفیت کار ها را تا حد قابل ملاحظه ای کاسته است.در حال حاضر گرانی بیش از حد این اسپری ها مشکلی بزرگ برای این هنرمندان به شمار میرود.با این حال بیشتر هنرمندان شهری هنوز راه حلی برای این مشکل پیدا نکرده و نتوانسته اند خود را از وابستگی به خرید اسپری های خارجی نجات دهند. نگارنده در این رویاست ! که شاید بتوان در شرایط حاضر راه دیگری برای ارایه هنر در سطح شهر یافت .
تکنولوژی به مثابه مانع برای دیدن حقیقت
دوربین های مدار بسته و شبکه های اجتماعی
تکنولوژی در همه جای زندگی امروزه دخیل است . هم دوربین های مدار بسته که می توانند تصویر هنرمند شهری را ثبت و تعقیب کنند و هم آن اینترنت که امروزه بیش از دیوار میتواند تصاویر و پیام ها را مخابره کنند هر دو صورت هایی از تکنولوژی هستند و ناگفته پیداست که هر دوی این ها در کشوری مثل ایران به شدت تحت کنترل بوده و به نوعی فرار از حیطه کنترل آنها امکان پذیر نیست.هنر شهری ایران از ابزار اینترنت بهره بسیار میبرد و به موازات آن نظارت حکومتی نیز بودجه های هنگفتی را برای کنترل کامل فضای اینترنتی صرف میکند .
این بدان معنی است که کمتر کسی میتواند ادعا کند که از زیر این ذره بین اطلاعاتی در امان بوده و در نهایت جان سالم بد خواهد برد.
فیس بوک -افیون هنر شهری
فیس بوک نه تنها بلای جان خانواده ها و انسان ها شده است بلکه به مراتب توانسته است جریان هنر شهری را به خصوص و باز هم به خصوص در ایران به قهقرا بکشاند.هنر مند های فیس بوکی و صفحه های مربوط به گرافیتی ایران به مراتب بیشتر از تعداد آن ها در سطح جهان شده است. گویی همه فکر میکنند که گرافیتی از فیس بوک شروع شده و در فیس بوک تمام میشود. گرافیتی در خیابان دیده میشود یا با فیس بوک معرفی میشود؟؟؟ داشتن صفحات مجزای فیس بوکی و میل به شهرت یک شبه توانسته از اتحاد فعالین گرافیتی ایران کم کند یا حتی آن را از بین ببرد.شبکه اجتماعی توانسته است رقابت بر سر کیفیت هنری و بیان گرایی آثار را با رقابت بر سر اعداد و ارقام پسند شده ها تغییر دهد و الی آخر. این نگاه سطحی و خوابالوده به اینترنت خود یکی از عوامل باز دارنده پیشرفت صحیح گرافیتی در ایران است و رفته رفته میرود تا نسل های جدید را به کلی از راه اصلی (اگر برای گرافیتی و هنر شهری راه اصلی ای قایل شوید) دور سازد.
گالریزاسیون
گالری پرستی یا گالری محوری چیزی است که در چند سال اخیر به شدت افزایش یافت و هر کسی که از راه رسید و می رسد با مراجعه به گالری سعی میکند برای خود وقتی را به هر قیمتی رزور کرده تا نمایشگاهی بگذارد.انگار نه انگار که میعاد گاه هنر شهری در شهر بوده است.برای نسل جوان گرافیتی ایران و با نگاه به اینترنت و رسانه های هدف مند اینترنتی – گالری شده است مهر تایید یا دیپلم افتخار.سخت است تصور کسانی که هنر مند خیابانی نامیده میشوند ولی سی دی به دست از این گالری به آن گالری دنبال وقت نمایش میگردند به این امید که با نزدیکان خود بگوید من هم بنکسی هستم . این گالری پرستی که اتفاقا دلایل خاص خود را هم دارد در سال های ۸۹ تا ۹۳ بالا گرفت. حاصل آن نمایشگاه هایی بود به شدت قابل نقد و به شدت عاری از مفهوم و اخته شده. از طرفی نیز گالری داران با سطحی نکری و فرصت طلبی همیشگی که داشته و دارند از این پدیده که به نوعی به موقع به ان توجه نکرده بودند استقبال کرده و خرده راهی را برای تبلیغ رویکرد پیشروی خود برای مخاطبینشان فراهم کردند. این استفاده ابزاری از هنر شهری در آینده جای نقد بیشتر خواهد داشت که از نقل آن در این مطلب پرهیز میکنیم. معرفی چند هنرمند استودیویی به جشنواره های خارجی به عنوان هنر مند شهری که زیر نظر گالری هایی در تهران انجام شد نیز از جمله پلید ترین کار هایی است که در این زمینه انجام شد و نقش دست های کنترلی دستگاه حاکم در گالری های تهران را روشن تر ساخت
فروکاستن همسنگری
تمامی سختی های گرافیتی و هنر شهری در کنار هم میتواند شرایط سختی را برای هنرمند ها فراهم آورد. معمولا وقتی راه ضدیت با عرف جامعه را پیش میگیرید خود به خود جامعه شمارا به گوشه ای پرتاب خواهد کرد. این موضوعات پیامد های روانی زیادی را در پی خواهد داشت. گذشته از اینکه خود مواد داخل اسپری های رنگ نیز در این پیامد های روانی بی تاثیر نیست: شک – بی اعتمادی به همه حتی خودی ها- ترس -هیجان کاذب-نا امیدی دوره ای و … .
. همه این ها چیزی است که به وضوح در سال های اخیر گرافیتی ایران را در برگرفته و علی رقم روکش رنگینی که از آن در فیس بوک – من و تو – بی بی سی و … نشان داده میشود. گرافیتی ایران از بحران خطرناک تک روی و دشمنی درونی رنج میبرد. عدم سازمان پذیری و عدم دانش کافی و نگاه فلسفی به مقوله هنر – اعتراض – بیان و همه اینها منجر به این شده است که جامعه هنر شهری ایران به شدت آسیب پذیر و شکننده باشد. بدین ترتیب است که گالری ها با پول . شهرداری با مجوز و نویسنده ها و ژورنالیست ها با وعده کتاب و مطلب اینترنتی میتوانند به راحتی هر سامانه منفرد و تک افتاده را به راهی که می خواهند سوق داده و درشت ترین ماهی ها را از این آب گل آلود به چنگ آورند.
بحث در باره مشکلات گرافیتی ایران بسیار است و نوشته ها ی پراکنده بسیار. امید است که در کنار این همه رسانه ماهیگیر و طعمه پرور که در فضای ظاهرا فرهنگی و رسانه ای میبینیم و رفته رفته رسانه ها یی دلسوز نیز پیدا شده تا با نگاهی دقیق تر با این مساله توجه کرده و سعی کنند که به نسل جوان و دور از هم افتاده و متاسفانه کم مطالعه هنر شهری ایران خوراک کافی برسانند. چرا که برای یک هنر مند شهری نگاه تیز بینانه و بینش عمیق به مراتب مهم تر است از اسپری با کیفیت و دیوار آزاد.
۱۳۹۳ آبان